Monday, June 02, 2008

در پشت پرچین



شعرهای من در اینسوی پرچین مانده اند

مثل گلهای نیلوفر بنفش

خود را بالا میکشند

تا راهی بسوی آنسوی پرچین بیابند

و آنسوی پرچین مسافریست که میگذرد

با کلاهی از اندیشه های ابری

که چشمانش را پوشانده است

مسافری که تنها گام هایش را می نگرد

و طول جاده را

او نه پرچین را می بیند

ونه انبوه گلهای نیلوفر را
نه مرا
ونه شعرهایم را
که پشت پرچین مانده اند
و بسویش پرمیکشند

0 comments: