
صدای خوابناکت را درمیان انگشتانم می فشارم
مثل آن لانه کوچکی که بالای درخت بری های وحشی
رابین های خوب آلود را درخود فشرده است
باورنمیکنی که چه شورانگیز دوستت دارم
و این شادی نا بهنگام شبانه
چگونه چون رویش سرخ گلی وحشی
که بیابان را به وجد می آورد
قلب مرا شادمان کرده است
مشت بسته ام را میگشایم
تا بازمانده نت های صدای تو پرکشند
چون پروانه های چابک
درموجهای هوا
و بوسه های من بدنبالشان
تا شکارشان کنند
برکف دستم بوسه میزنم
و برلبان تو
و برصدای خوابناکت
*********
برای من آوازبخوان
مرغ وحشی دیارهای دور
برای من آواز بخوان
درباغ دسته دسته نرگس ها روئیده اند
و جای آوازهای تو خالی است
میخواهم مسافر بادهای جنوب گردم
بهمراه عطر خوشبوترین گل فصل
یا بردریاچه های برف پاروزنم
با قایقی از شاخه های سرو
و بادبانی از پروانه های زرد
بهمرا ه بهاری که با تو درمن ریشه کرده است
شکوفه های یاس از گوشهایم آویخته اند
و گل های ابریشم از گیسوانم
میخواهم بسوی تو بیایم
با رگهایی پراز خون سبز
و لبانی پراز شکوفه سرخ
تا تو درمیان گیسوانم لانه کنی
چون پرستوها
و یا درمیان لبانم
چون زنبورها
و یا چون ماه
که دردریاچه های شب برهنه میشود
درآغوشم آرام گیری
مرغ وحشی دیارهای دور
برایم آواز بخوان
*****
لالایی
محبوب من
بگذار برایت لالایی بخوانم
و ترا با نرم ترین بوسه ها
و آرامبخش ترین نوازشها
بخواب برم
ای کودک معصوم نیم شبهای پریشان
درآغوش من آرام بگیر
و بگذار که ترا با نرم ترین لالایی هایم
بخواب برم
0 comments:
Post a Comment